Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-02@08:46:40 GMT

تاوان عشق علی (ع)، سیلی‌ست

تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۰۵۶۱۱

تاوان عشق علی (ع)، سیلی‌ست

خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: «به کدامین گناه کشته شد؟» فاطمه (س) را می‌گویم. به جرم دفاع از محبوب‌اش علی (ع)؟ آه؛ علی، علی، علی؛ ای صبورترین رودخانه کرامت، ای استوارترین کوه ایمان و ای درخشان‌ترین و برنده‌ترین شمشیری که برای خدا کشیده شد؛ تاوان پشت تو ایستادن، صورت سیلی خورده و پهلوی شکسته است؟

پس عاشقی را به تماشا بنشین، و ببین که فاطمه (س) چگونه تاوان عشق‌اش را در مدینه می‌دهد؛ پشت درِ به آتش سوخته خانه‌اش و در حالی که نام مبارک تو را با خودش زمزمه می‌کند ای کرار!

 

 

می‌بینی علی (ع)؟ می‌بینی که چگونه یک زن می‌تواند درهای خیبرِ نفاق را با خطبه‌اش از جا بکند؟ می‌بینی چطور کلماتش، ذوالفقار تو‌ می‌شود برای بریدن سر مَرحب‌هایی که چشم دیدن حق را ندارند؟ گاهی قامت صبر یک زن، حتی از کوه‌های حجاز هم بلندتر می‌شود و نامردها برای لرزاندن‌اش بر در لگد می‌زنند، گویی که او را نمی‌شناسند و بمیرم که تو باید سکوت کنی!

 

 

اما فاطمه (س) سکوت نمی‌کند؛ زن، اگر عاشق شد هیچ اما و اگری جلودارش نیست؛ حتی اگر چادرش خاکی باشد و پهلویش شکسته! لب به سخن می‌گشاید و می‌گوید که کیست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

می‌گوید و خانه‌های آرام مکه و مدینه را بر سرشان آوار می‌کند: «اى مردم! بدانید که من فاطمه و پدرم محمد است، آنچه ابتدا گویم در پایان نیز می‌گویم، گفتارم غلط نبوده و ظلمى در آن نیست، پیامبرى از میان شما برانگیخته شد که رنج‌هاى شما بر او گران آمده و دلسوز بر شما است، و بر مؤمنان مهربان و عطوف است. پس اگر او را بشناسید می‌دانید که او در میان زنان‌تان پدر من بوده، و در میان مردان‌تان برادرِ پسر عموى من است، چه نیکو بزرگوارى است آنکه من این نسبت را به او دارم.»

 

 

اما شیوخ مقدس‌نما کَر شده‌اند. نمی‌شنوند. حق را از صاحبانش می‌گیرند و حق‌طلب شده‌اند! و تو و علی (ع) برای مردمان شهر فراموشی، هفت پشت غریبه می‌شوید! آن‌قدر که گویی هیچ‌گاه پیام‌بر خدا (ص) دستان شما را به آغوش نگرفته و نفرموده: « فاطِمةُ بَضعَةُ مِنّی فَمَن ءاذاها فَقَد ءاذانی وَ مَن ءاذانی فَقَد ءاذا الله» و «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاه»

 

 

و حالا قصه به روضه رسیده است. روضه مردی با حُزنی سَرمَد و شب‌‌هایی مُسَهَد! علی‌ست و تابوت فاطمه (س). دست‌هایش می‌لرزد.‌ خودش را به آغوش می‌کشد. لا حول و لا قوة إلا بالله می‌گوید. و خاک را نه بر پیکر مجروح محبوب‌اش فاطمه (س)، که گویی بر خودش می‌پاشد! تمام شد. یاس، به خاک سپرده شد. علی (ع) از تنها هم تنهاتر شد. و رو به مزار برادرش محمد (ص) می‌ایستد: «امانتى را که به من سپرده بودى، هم اکنون باز پس داده شد و ودیعه‌ای که نزد من بود گرفته شد؛ ولى اندوهم جاودانى است و شب‌هایم همراه بیدارى و بی‌قرارى.»

 

 

علی (ع)، ای شیر در بند، ای کوه شکسته و ای عاشقی که معشوق‌ات را شبانه به‌ خاک سپردی، ما شرمنده‌ایم که چاه‌ها رازدار ناله‌های تو شد! هنوز آه‌های جگرسوزات در رَحِم زمین خانه کرده و قلب کائنات را می‌لرزانَد. اما تو زنده‌ای و ما مُرده‌گانی که هیچ‌گاه نخواهیم دانست عشق یعنی چه؟ پس کرامت بفرما و دستان گناه‌آلودِ شهوت‌پرست‌مان را بگیر و به فاطمه‌ات بگو که برای ما هم دعا کند تا شاید، روزی، چون او، بدانیم که عشق چیست و برایش با صورت سیلی خورده، تاوان بدهیم!

پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: شهادت حضرت فاطمه س امام علی ع خطبه حضرت زهرا س پهلوی شکسته صورت سیلی خورده

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۰۵۶۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد

 این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلی‌هایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدت‌های خود را در عملیات غرورآفرین الی بیت‌المقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه در ادامه می‌آید ماحصل همکلامی ما با محترم‌السادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است. 

بی‌قرار رفتن بود

سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم می‌کرد. خدمت سربازی‌اش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش می‌گوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کار‌های خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کار‌های خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک می‌کرد. همیشه نماز را اول وقت می‌خواند و من بلافاصله پشت سرش می‌ایستادم. نماز‌های جماعت‌مان را هیچگاه از یاد نمی‌برم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی می‌کردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار می‌داد. جمعیت به پادگان نزدیک می‌شد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضی‌ها می‌گفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما می‌کشاند.» چند روز بعد پادگان‌های ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوباره‌ای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد. 

 خبر تولد فاطمه

خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش می‌گفتند: یکی از بچه‌ها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی می‌خواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی می‌گذاشت. بعضی‌ها از دور می‌گفتند:مبارکه! عده‌ای هم می‌پرسیدند:اسم دخترت را چی می‌گذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!

فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچه‌ها می‌خواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات می‌مانم. 

 شهادت در بیت المقدس

همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعد‌ها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپاره‌ای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای ناله‌ای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. می‌دانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی می‌خواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه می‌گوید وقتی به شهادت رسید کوچک‌ترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهره‌اش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود. 

 بدرقه با دعای خیر

قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعد‌ها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالی‌که سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه می‌خواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمی‌بینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!

 فاطمه و شهادت پدر

خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیت‌المقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه می‌کرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد. 

از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامه‌ای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایت‌مدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیه‌هایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.

منبع: روزنامه جوان 

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • تاوان میلیاردی برای قاچاقچیان گاز مایع یارانه‌ای در قم
  • تاوان میلیاردی برای قاچاقچیان گاز مایع یارانه ای در قم
  • دعوت از ۲۶ بازیکن به اردوی تیم ملی زنان
  • برگزاری اردوی آماده سازی تیم ملی فوتبال بانوان
  • «خالد» ‌جلوی‌ دوربین رفت
  • حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد
  • ۱۱ میلیارد ریال تاوان عرضه خارج از شبکه گاز مایع
  • کابوس بی‌بی
  • نتانیاهو و کابوس حمله به رفح
  • اسامی ۵۳ نوجوان راه‌یافته به باشگاه قاف اعلام شد